* مصاحبۀ شما با الیور استون آیا طبق پیشبینی شما جلو رفت؟
آنچه سر میز اتفاق افتاد، گفتوگویی بسیار راحت بود. استون قبل از برنامه از من پرسید: تو چطوری مصاحبه میکنی؟ گفتم: همینطوری که الان داریم با هم حرف میزنیم. تا حدی، نگرانی داشت. به او خاطر نشان کردم که من برای مصاحبه با شما، حتی یک سؤال هم آماده نکردهام. تعجب کرد. بنابراین بر اساس حس و حال آن لحظه، جلو رفتم. خدا را شکر.
* مصاحبه چطور شروع شد؟
او در ابتدا از من، به خاطر شان استون (Sean Stone) تشکر کرد. میگفت که در ایران به پسرش بسیار خوش گذشته است. گفتم که از چهار دهه قبل، منتظریم که شما به ایران بیایید. سپس سؤالی در مورد تنوع فیلمهای او پرسیدم.
* به نظر میرسد که در ضدیت با سیاستهای امریکا سنگتمام گذاشت.
مصاحبه، شاید شش یا هفت فراز مهم داشت. استون حرفهای مهمی زد که عمدتاً علیه امریکا بودند. به طوری که خودش بعداً ترسید. وقتی برای صرف شام رفتیم او مقداری واهمه داشت. میگفت که این حرفهایی که من زدم برایم مشکلساز نشود. گفتم نگران نباش!
من مصاحبههای قبلیِ استون را دیده بودم. او هر بار با لحن جدیدی، صحبت میکند و حرفهای تازهای در چنته دارد. ترجمۀ همزمان صورت میگرفت و من خیلی کم در خطاب به مخاطبان برنامه، صحبت کردم تا تداوم مصاحبه حفظ شود.
* میگویند که الیور استون به مسئولان جشنواره گفته بود که نمیخواهد وارد سیاست شود.
بله. او نمیخواست. اما در این مصاحبه، فقط حرفهای سیاسی زد. حتی من سعی میکردم او را از سیاست دور کنم و به عالم فیلم و سینما بکشانم. اما او مرتباً به سیاست برمیگشت.
* واقعاً عجیب بود.
این البته به خاطر روحیۀ جنگجوی الیور استون است. او الان احساس کلافگی دارد. چون مسئولیتهایی روی دوش خودش احساس میکند اما کار چندانی نمیتواند انجام دهد. میخواهد دولتمردان امریکا را از خواب بیدار کند اما قادر نیست.
* نظرش در مورد امریکای کنونی و دولت ترامپ چه بود؟
گفت که امریکای امروز، کشور زامبیها است. درست میگوید. همه چیز در امریکا معکوس شده است.
* در مورد ایران چه گفت؟
در انتهای مصاحبه از او پرسیدم که آیا نمیخواهی در مورد ایران، فیلم بسازی. گفت: اگر این کار را بکنم به آمار شهدای شما اضافه میشود.
* یک جملۀ قصار هم در مورد ایران گفت.
بله. از او پرسیدم که ایران، کجای جهان است. گفت که ایران مرکز همه چیز است، مانند شهر مکه برای جهان.
* بنده موقع مصاحبۀ شما، این احساس را داشتم که او حرفهایی را که نمیتوانست به هیچکس بزند با شما مطرح کرد. به یاد حدیثی افتادم که حاوی این مضمون است که حُسن و صلاح قاضی، باعث میشود که رازهای در دل ماندۀ طرفین بیان شوند و متهم اقرار کند. سخنان الیور استون همان محتوای استکبارستیزی را داشت که در خطبههای نماز جمعه میشنویم.
بله. دعوت کنندگان از او که در پشت صحنه نشسته بودند، دقیقاً همین نظر را داشتند. اعتماد الیور استون به من، باعث این مصاحبه شد. این را به یکی از منتقدان امریکایی، سر میز شام گفت. موقع خداحافظی نیز به خودم گفت که فقط به تو اعتماد دارم.
* این اعتماد از کجا آمده است؟
احتمالاً از پسرش. او فقط یک پسر دارد. شان استون شش سال قبل به ایران آمد و شیعه شد.
* آیا شما هم در مسلمان شدن شان استون نقش داشتید؟
شهرداری اصفهان از من خواسته بود که مستندی دربارۀ یهودیان اصفهان بسازم. من گفتم بهتر است یک یهودی این فیلم را بسازد. لذا اسکات فرانک (Scott Frank) را از امریکا آوردیم. شان استون به پشت صحنۀ آن فیلم در اصفهان رفت. بعد از چند روز به من خبر دادند که شان میخواهد اسلام آوردنش را اعلام کند. بهمن 1390 بود. با او که صحبت کردم میگفت که همیشه به یگانگی خدا ایمان داشته و به اسلام علاقهمند بوده است. به حضور آیتالله ناصری در اصفهان رفتیم و او شهادتین گفت. واقعا ً خواستِ خدا بود. این واقعه، در ضمن 10 روز حضور شان استون در اصفهان اتفاق افتاد. او آداب عبادت را یاد گرفت. در ابتدا روی زانو نشستن و نماز خواندن برایش سخت بود.
* به نظرتان چه چیزی باعث شیعه شدن او شد؟
او در امریکا، یک دوست شیعه از جنوب لبنان داشت. رفتار و سکنات او، شان استون را به اسلام علاقهمند کرده بود.
* با او هنوز هم ارتباط دارید؟
بله. همین دیشب با ایمیل صحبت کردیم. سال گذشته در ضمن سفر به لسآنجلس با او مصاحبه کردیم. چون خیلیها در ایران علاقهمند بودند که اخبار جدیدی از او بشنوند. بهانۀ مصاحبه، کتاب جدید او در خصوص اوضاع جهان و تاریخ بود. کتابی که ما برای مراسم رونمایی از آن رفتیم.
نظر شما